کوروشکوروش، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

یکی یک دونه مامان و بابا

بدون عنوان

دیشب خونه  عمو احمد از دوستان بابا دعوت بودیم. توی راه خوابیدی و وقتی که رسیدیم من بیدارت کردم. این هدیه خوشگل رو عمو احمد برای تو خریده. با دیدن این همه ماشین  ذوق زده شدی و دست  پای خودت رو گم کرده بودی...   اونقدر به تو خوش گذشت که موقع برگشتن راضی نمی شدی همراه ما بیایی  و رفتی توی آشپزخونه قایم شدی.     این تی شرت خوشگل رو هم صبا جون به کوروش هدیه داده   ...
9 بهمن 1392

کوهپیمایی ولنجک

بالاخره بعد از چند هفته که هوا خیلی آلوده بود و ما کوه رفتن رو تعطیل کرده بودیم امروز هوا بارانی بود و تقریباً تمیز . من هم سریع کوله پشتی کوروش رو برداشتم و با بابایی رفتیم ولنجک. باد سردی می اومد و کوروش تا از ماشین پیاده شد شروع کرد صدای باد دراوردن. و دستهاشو گرم کردن  این ژست های تو موقع عکس گرفتن منو کشته مامان جووووون این هم به زبان کوروش هاپوو... نمایی از شهر تهران در یک روز بارانی امیدوارم این بارندگی ها ادامه داشته باشه بعد  از اون سرما هم خونه که رسیدیم بستنی خواستی   ...
8 بهمن 1392

بیست و سه ماهگی کوروش

امروز 6 بهمن پسر گلم بیست و سه ماهه شد.  امروز خاله نگار رو بعد از چند روزی که از اراک اومده بود پیشمون ، رسوندیم آرژانتین. چند روز دیگه کلاسهای دانشگاهش شروع می شه و باید می رفت.  رسیدیم خونه  تازه از خواب بیدار شدی وقتی دید نگار نیست گفت: نای نای رفت. الان هم که این پست رو می نویسم کمی کمک من تایپ کردی و بعد هم رفتی جلوی تلویزیون و داری با شعر کودک تو هم می خونی.. آآآآ....یایایایا...... یووبابابا..... هااااا....هااااا   ر خدایا بخاطر این لحظه های شیرین با هم بودن شکر  ...
6 بهمن 1392

3 بهمن

کیک تولد دختر عمه پروین و این پسر گل من که این قدر مرتب نشسته و کیک می خوره جدیدا حواست به دوربین عکاسی هست و سریع جلوی دوربین یک ژست باحال می گیری ...
5 بهمن 1392

بدون عنوان

چند شب پیش صدای باد شدیدی توی کانال کولر می پیچید و تو هر دفعه جا می خوردی شروع کردی صدای باد را (هو...... هووو ....) تقلید می کردی تازگی ها یاد گرفتی اسباب بازی هات رو زیر پاهات پنهون می  کنی بعد به ما میگی کووووش هر نوشیدنی یا غذای داغی که میگیری اول فوت میکنی بعد میخوری کاری که ازت می خوام انجام بدی محکم میگی باشه هر وقت صدای دست زدن یا تشویق می شنوی تو هم سریع می آی و شروع می کنی به دست زدن عمو ، مووش، گوش ، مویه ( مو) ، بابا رفت، شیر، خِس ( خرس) ، هیش( هیس، وقتی می بینی کسی خوابیده) هَخ ( یخ)گل ( درخت وگل) وقتی هم توپ رو محکم شوت میکنی میگی گل. بادک ( بادکنک) باباجو( بابابزرگ) ممد( محمد)پت ( پرتقال ) که خیلی...
27 دی 1392